مطلبی که مینویسم یک شکایت نامه است علیه آنهایی که از ساز مخالف زدن سیر نمیشوند.
انتظار ما از رهبری جنبش چیست؟
با اینکه میرحسین موسوی و مهدی کروبی بارهای اعلام کرده اند که رهبر جنبش نیستند، ولی از نظر معنوی سخنگو و رهبر جنبش نو پای سبز به حساب می آیند.
نمایان ترین ویژگی این جنبش، جوان بودن آن است و شاید سختی های راه ناشی از همین خصوصیت است. اصولا جنبش های مدنی در طول سالها فعالیت در ذهن مردم شکل میگیرد و با گذر زمان افراد مختلف جامعه را در تمام رده های سنی جذب خود میکند ولی جنبش سبز به واسطه نو پایی، هنوز آنچنان که باید در افکار اقشار مختلف شکل نگرفته.
جنبش سبز دقیقا میداند چه نمی خواهد. ولی هنوز نمیداند که چه میخواهد! و این یکی دیگر از مشکلات پیش روی جنبش است. و علت بسیاری از مخالفتهای همین است.
در انقلاب 57، خمینی به عنوان رهبر معنوی جنبش در جایی دور از دسترس حکومت در آسایش کامل اطلاعیه صادر میکرد و جوانان جان خود را فدای این بیانیه ها میکردند. حال آنکه رهبری معنوی جنبش سبز را اگر موسوی بدانیم، باید بپذیریم که کار برای او بسیار دوشوار تر است! با اینکه در محاصره و در چنگ دژخیمان است ولی باز هم دست از انتقاد و صدور بیانیه بر نمیدارد. هم او و هم همسرش. آیا چه انتظار دیگری از دو نفر انسان داریم؟ این سوال را همه آنهایی که او را به دلایل نسنجیده متهم میکنند باید پرسید.
آیا اگر در شرایط فعلی، موسوی بیانیه ای صادر کند و مردم را رسما به حضور در خیابان دعوت کند، اولا پیروزی در پی خواهد داشت؟ دوما، آیا کسی هست که به ندای او لبیک بگوید؟ اینها سوالاتی است که باید از خود بپرسیم و بپذیریم که موسوی حتی اگر بر خلاف نظر ما هنوز به نوعی جمهوری مبتنی بر اسلام معتقد است، چیزی از شایستگی های او بین هوادارن مبارزات مدنی کم نمیکند.
تصور کنیم بعد از موسوی کسی با دیدن این همه پراکندگی در توقعات، خود را درگیر رهبری جنبش خواهد کرد؟ مگر شخصی در خارج از ایران و با شعار های آرمان گرایانه افراطی که مطمئنا نخواهد توانست کاری از پیش ببرد.
با احترام به همه کسانی که از موسوی و کروبی به دلایلی انتقاد دارند، به نظر من در حال حاظر بهترین گزینه شخص موسوی است. و اگر امروز با چوب چند دستگی و اختلافات، بر پیکره جنبش بزنیم، آنچه تا کنون به ثمر رسیده از بین خواهد رفت.
انتظار ما از رهبری جنبش چیست؟
با اینکه میرحسین موسوی و مهدی کروبی بارهای اعلام کرده اند که رهبر جنبش نیستند، ولی از نظر معنوی سخنگو و رهبر جنبش نو پای سبز به حساب می آیند.
نمایان ترین ویژگی این جنبش، جوان بودن آن است و شاید سختی های راه ناشی از همین خصوصیت است. اصولا جنبش های مدنی در طول سالها فعالیت در ذهن مردم شکل میگیرد و با گذر زمان افراد مختلف جامعه را در تمام رده های سنی جذب خود میکند ولی جنبش سبز به واسطه نو پایی، هنوز آنچنان که باید در افکار اقشار مختلف شکل نگرفته.
جنبش سبز دقیقا میداند چه نمی خواهد. ولی هنوز نمیداند که چه میخواهد! و این یکی دیگر از مشکلات پیش روی جنبش است. و علت بسیاری از مخالفتهای همین است.
در انقلاب 57، خمینی به عنوان رهبر معنوی جنبش در جایی دور از دسترس حکومت در آسایش کامل اطلاعیه صادر میکرد و جوانان جان خود را فدای این بیانیه ها میکردند. حال آنکه رهبری معنوی جنبش سبز را اگر موسوی بدانیم، باید بپذیریم که کار برای او بسیار دوشوار تر است! با اینکه در محاصره و در چنگ دژخیمان است ولی باز هم دست از انتقاد و صدور بیانیه بر نمیدارد. هم او و هم همسرش. آیا چه انتظار دیگری از دو نفر انسان داریم؟ این سوال را همه آنهایی که او را به دلایل نسنجیده متهم میکنند باید پرسید.
آیا اگر در شرایط فعلی، موسوی بیانیه ای صادر کند و مردم را رسما به حضور در خیابان دعوت کند، اولا پیروزی در پی خواهد داشت؟ دوما، آیا کسی هست که به ندای او لبیک بگوید؟ اینها سوالاتی است که باید از خود بپرسیم و بپذیریم که موسوی حتی اگر بر خلاف نظر ما هنوز به نوعی جمهوری مبتنی بر اسلام معتقد است، چیزی از شایستگی های او بین هوادارن مبارزات مدنی کم نمیکند.
تصور کنیم بعد از موسوی کسی با دیدن این همه پراکندگی در توقعات، خود را درگیر رهبری جنبش خواهد کرد؟ مگر شخصی در خارج از ایران و با شعار های آرمان گرایانه افراطی که مطمئنا نخواهد توانست کاری از پیش ببرد.
با احترام به همه کسانی که از موسوی و کروبی به دلایلی انتقاد دارند، به نظر من در حال حاظر بهترین گزینه شخص موسوی است. و اگر امروز با چوب چند دستگی و اختلافات، بر پیکره جنبش بزنیم، آنچه تا کنون به ثمر رسیده از بین خواهد رفت.